يكي از شبهات وارده به قرآن از سوي مستشرقان، شبهه تحريف قرآن ميباشد. برخي از مستشرقان نظير «جوين بل»، «جان برتون»، «جوردن دارنل نيوباي»، «شري لويين»، با نگارش مقالاتي با اين عنوان (تحريف) يا عناوين ديگر مسئله تحريف قرآن را در دائرة المعارف قرآن لايدن مطرح نمودهاند. اينان با استناد به روايات ضعيف ـ حشويه اهل سنت و اخباريون شيعه ـ به اثبات اين مطلب در اين دائرة المعارف جهاني پرداختهاند. از جمله مواردي كه اين دسته از مستشرقان آنها را دستاويز خويش براي ترديد در وثاقت قرآن قرار دادهاند، ميتوان اين موارد را بيان نمود: حذف سورههاي خلع و حفد و آيه رجم و آياتي از سورههاي احزاب، توبه و نور از مصحف كنوني، از بين رفتن بخشهايي از قرآن در جنگ يمامه. در اين مقاله آراي اين مستشرقان بررسي و نقد شده و تحريف نشدن قرآن به اثبات رسيده است.
قرآن، تحريف، صيانت قرآن از تحريف، مستشرق، دائرة المعارف قرآن لايدن.
دائرة المعارف قرآن لايدن (Encyclopedia Of The Qoran) را تعداد زيادي از محققان مسيحي و يهودي به سرپرستي خانم جين دمن مك اوليف (Gane Dammen Mcaullffe) در سال 1993 ميلادي، در لايدن هلند نوشتند و جلد اوّل آن را انتشارات بريل در سال 2001 م در لايدن منتشر كرد و تاكنون 5 جلد آن منتشر شده است. اين دائرة المعارف مدخلهاي گوناگون (حدود هزار مدخل) در موضوعات معارف قرآني دارد. در ميان اين مدخلها، عناويني به چشم ميخورد كه نويسندگان آنها يا با عنوان تحريف يا عناوين ديگر به اين موضوع پرداختهاند. تحريف از ريشه «حرف» به معناي جابهجا كردن واژهها و جملات يا تفسير نادرست آنها است كه مفهوم مورد نظر متكلم را از بستر صحيح خارج ميسازد و به مفهومي كناره ميكشد و اين مفهوم در حاشيه معناي اصلي جاي دارد.
از ميان مدخلهايي كه موضوع تحريف قرآن را مطرح نمودهاند، ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
1. مدخل «حديث و قرآن» (Hadith And The Quran). نويسنده: «جوين بل» (G.H.A.Guynboll)، جلد دوم، صفحه 376 ـ 396.
2. مدخل «تحريف» (Forgery) نويسنده: «جوردن دارنل نيوباي» (Gordan Darnell Newby)، جلد دوم صفحه 242 ـ 244.
3. مدخل «جمع قرآن» (Collection Of The Quran) كه با بحث تحريف بيارتباط نيست. نويسنده: «جان برتون» (John Burton)، جلد اول، صفحه 351 ـ 361.
4. مدخل «تغيير و تحريف» (Revision And Alteration) نويسنده: «شري لويين» (Shari Lowin)، جلد چهارم، صفحه 448 ـ 451.
مسائل مختلفي كه نويسندگان دائرة المعارف، آنها را دستآويز اثبات تحريف قرآن قرار دادهاند، عبارتند از:
1. حذف سورههاي «خلع» و «حفد» از مصحف كنوني.
2. حذف آيه رجم از مصحف فعلي.
3. حذف آياتي از سورههاي احزاب و نور.
4. گم شدن بخشهايي از قرآن در جنگ يمامه.
«جوردن دارنل نيوباي» در مقاله تحريف مينويسد:
«بازنويسي كتاب مقدس اعم از قرآن يا كتب يهود و نصاري تحت دو عنوان «تحريف» و «تبديل» مطرح شده است و بيانگر اتهامي است در مورد يهوديان و مسيحيان كه كتب آسماني قبل از قرآن را تغيير دادند. در امت اسلام نيز گروههاي گوناگوني متهم شدهاند، به اين كه ميگويند قرآن دچار افزودهها يا كاهشهايي گرديده است! سنيها و شيعيان هر يك ديگري را به نوعي به تحريف متهم كردهاند؛ يعني اعتقاد به جايگزيني (تبديل) يا حذف قسمتهايي از قرآن و يا اشتمال بر دو سوره كامل كه در مصحف ابي بن كعب وجود داشته است» «Gordan Darnell Newby, “Forgery” , Encyclopaedia Of Quran , v2, p. 243».
«جوين بل»، كه بيشتر تحقيقاتش در زمينه حديث شناسي است؛ نيز مقالهاي را با عنوان «قرآن و حديث» در دايرة المعارف قرآن لايدن نگاشته است. وي در اين مقاله نظريهاي را بيان نموده است كه اعتقاد وي به تحريف قرآن را ميرساند. وي كه در حقيقت معتقد به تحريف به كاستي در قرآن است، سورههاي خلع و حفد را كه در مصحف ابي بن كعب بوده، حذف شدة از مصحف فعلي ميداند. (G.H.A.Guynboll, “Hadith And The Quran” , Encyclopadia Of Quran.V.2.P. 376 - 396).
سوره خلع: بسم الله الرحمن الرحيم اللهم انا نستعينك ونستغفرك ونثني عليك ولا نكفرك ونخلع ونترك من يفجرك». «پروردگارا! از تو ياري ميطلبيم و از تو آمرزش ميطلبيم. بر تو ثنا ميخوانيم و بر تو كفر نميورزيم و آنها را كه به تو گناه ورزند ترك كنيم و از خود دور سازيم».
سوره حفد: «بسم الله الرحمن الرحيم اللهم اياك نعبد ولك نصلي ونسجد واليك نسعي ونحفد نرجو رحمتك ونخشي عذابك ان عذابك بالكفار ملحق» «پروردگارا! تنها تو را ميپرستيم و بر تو نماز ميخوانيم و سجده ميبريم و به سوي تو گام بر ميداريم و ميشتابيم به رحمت تو اميدواريم و از عذاب تو ترسانيم، همانا كه عذاب تو به كافران ملحق است».
اول: اين دو سوره ادعايي تنها در كتابهاي تاريخي گزارش شده است، اما تاكنون هيچ اثري از مصحف ابي بن كعب در دست نيست تا بتوان پذيرفت كه واقعاً وي اين دو سوره ادعايي را به عنوان سوره قرآن ميدانست و از جايگاه صحابي بزرگي همچون «ابي» بسيار بعيد مينمايد كه دچار چنين لغزش بزرگي شده باشد.
دوم: نگاهي به نص عبارات دو سوره نشان ميدهد كه چقدر از اسلوب بلاغي قرآن به دور است و با شيوه بيان قرآن اصلاً هماهنگي ندارد. مضمون آنها نيز كاملاً دعايي است و به رغم كوتاهي، اشكالهاي زباني فراواني در متن دارد، براي مثال:
واژة «خلع» مناسب حال بتهاست، پس چگونه معناي «خلع» در مورد خداوند صدق ميكند؛
«يفجرك» چگونه به خودي خود متعدي ميگردد و اين غلط صريح نحوي را چگونه ميتوان توجيه نمود؟
چه مناسبتي ميان ترس مؤمن از خداوند و ملحق بودن عذاب الهي به كفار وجود دارد؟
بر پايه چنين دلايلي نميتوان اين عبارات را جزء قرآن شمرد. (ر.ك. به: تاريخ قرآن، 350 ـ 353؛ قرآنهاي موجود پيش از مصحف عثمان، (ترجمان وحي)، س 1385، ش 1).
سوم: روايات نشان ميدهد كه اين دو سوره در اصل قنوت عمر بن خطاب يا قنوتي منتسب به پيامبر است. حال چگونه دعايي كه ادّعا شده بر پيامبر نازل گرديده است به دو سوره با بسم الله الرحمن الرحيم تبديل شد؟ دليل اين مطلب آن است كه طبق ادعاي راوي، عبارات بالا وحي بود و چون عبارت با اللهم شروع شده است، ديگر آنكه خليفه به خود حق ميداد آيات قرآن را سورهاي مستقل قرار دهد. در اينجا نيز هر يك را سورهاي مستقل قرار داد. (تدوين قرآن، 79).
جوين بل در مقاله «حديث و قرآن» در جلد دوم دايرة المعارف لايدن به حذف آيه رجم از مصحف فعلي معتقد است و مينويسد:
«سيوطي تعدادي از آيات گوناگون از جمله آيه رجم (الشيخ و الشيخه اذا زنيا فارجموها البته نكالاً من الله و الله عزيز حكيم) وحي شده بود؛ اما هرگز آنهاورا بر ميشمرد كه طبق گفتة چند تن از صحابه، به محمد را در قرآن نيافتند».
»G.H.A.Guynboll, “Hadith And The Quran”, Encyclopadia Of Quran.V2.P. 376 – 396«
«شري لويين» نيز در مقاله «تغيير و تحريف» به اين مطلب اشاره و بيان كرده است كه طبق برخي احاديث موجود ذيل آيه؛ اين آيه از قرآن فعلي حذف شده است.
»Shari Lowin, Revision And Alteration, Encyclopaedia Of Quran.V.4.P449.«
اول: حذف آيه رجم از مصحف فعلي بياعتبار است و بايد سند روايت بررسي شود. بر فرض صحت روايت، قرآن با خبر واحد (آن هم از عمر) اثبات نميشود؛ زيرا تنها كسي كه در صدر اسلام مدعي شد آيهاي به نام آيه رجم از قرآن ساقط شده است، عمر بن الخطاب بود (ر.ك. به: صحيح البخاري، 8 / 33؛ صحيح مسلم، 11 / 193؛ سنن ابي داود، 4 / 144 ـ 145؛ سنن ابن ماجه، 2 / 853).
دوم: حد رجم در مورد زاني در روايات شريفه آمده است، ولي به طور جدا در مورد شيخ و شيخه حكمي در فقه نداريم و هيچ فتوايي در مورد شيخ و شيخه جداگانه داده نميشود.
سوم: اين جمله با فصاحت و بلاغت قرآن سازگار نيست، «جزري» درباره مضمون آيه رجم ميگويد:
«من در نفي اين عبارت ترديدي ندارم؛ زيرا هر كس اين عبارت را براي اولين مرتبه بشنود، يقين ميكند كه عبارتي ساختگي است و با كلام خداوند كه مثل ادعاي فصاحت و بلاغت ميباشد، قابل مقايسه نيست؛ علاوه بر آن، اين نتيجه مطلوب را در بر ندارد؛ زيرا يكي از شروط ثبوت حكم سنگسار كردن، همسر داشتن است و «شيخ» در لغت به كسي گفته ميشود كه به سن چهل سالگي رسيده باشد، اما مقتضاي آيه آن است كه زناكار پير سنگسار شود؛ اگر چه حتّي ازدواج هم نكرده باشد.
مرد جوان اگر زنا كند و مثلاً بيست ساله باشد ازدواج هم كرده باشد سنگسار نميشود. اساساً اين حكم لياقت اين كه منسوب به كتاب خداوند باشد را ندارد...» (حقايق هامّة حول القرآن الكريم، 348).
چهارم: نقد «ريچاردبل» بر آيه رجم
حذف آيه رجم از مصحف فعلي به قدري سست است كه حتي «ريچارد بل» (Richard Bell) مستشرق اسكاتلندي، نيز در كتاب در آمدي بر تاريخ قرآن مينويسد:
«اين آيه متعلق به سوره نور يا احزاب ميباشد؛ ولي آهنگ آن با سوره احزاب نميخواند. و در عين حال حكم رجم يا سنگسار نمودن با آيه دوم سوره نور تعارض دارد كه در آنجا براي زناكاران، تازيانه زدن مقرر گشته است، در مجموع بعيد است كه مجازات رجم هرگز در قرآن (از طريق وحي)، توصيه شده باشد؛ زيرا در بعضي قبايل روزگار جاهليت، صورتهاي بيدر و پيكري از چند همسري معمول و متعارف بود،و تمايز نهادن ميان بعضي از آنها و «زنا» دشوار بوده است» (درآمدي بر تاريخ قرآن، 90).
به نظر «جوين بل» علاوه بر آيه رجم، آياتي از سوره احزاب نيز از قرآن فعلي حذف شده است. او مينويسد: شيعيان ميگويند سوره احزاب در اصل، حتي طولانيتر از سوره بقره بوده؛ ولي در معرض تغييراتي قرار گرفته است (G.H.A. Guynboll, “Hadith And The Quran”, Encyclopadia Of Quran. V.2.P. 376 - 396).
«جان برتون» نيز در مقاله «جمع قرآن» در دايرة المعارف قرآن با «جوين بل» هم عقيده ميشود و مينويسد:
«ابي بن كعب گزارش ميدهد سورهي احزاب در ابتدا به اندازهي سوره بقره بوده است، ابوموسي اشعري نقل نموده كه سوره احزاب زماني به اندازه سوره توبه بوده، اما من آن را به جز يك آيه فراموش كردم. حذيفه اعلام كرد و شما امروز از سوره توبه به جز يك ربع آن تلاوت نميكنيد. در حالي كه عايشه اظهار داشت كه سوره احزاب زماني شامل دويست آيه بوده است. سوره احزاب در مصحف هم اكنون مشتمل بر هفتاد و سه آيه است. چنين گزارشهايي بسياري از افراد را متقاعد نمود كه آن آيات و احكام هر دو به فراموشي سپرده شدهاند. هر دو نوع حذف (مجموعي و جزئي) گفتهشده كه بيانگر مفاد مذكور در آيه 106 مَا نَنَسَخْ مِنْمسوره بقره هستند كه عبارت از «نسخ» يا موجب فراموشي ميباشد و سپس با آيهاي بهتر يا مشابه آن جايگزين شده است». (john»آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا burton. The collection of the quran. Encyclopaedia of the quran.v.1 P. 351 - 361).
با مراجعه به روايات مربوط و دقت در موارد فوق، در مييابيم كه هر كدام از نقلها در مورد تعداد آيات سوره احزاب عددي را بيان نمودهاند و اين خود، بهترين دليل بر عدم صحّت اين ادّعاست و دليلي كه «برتون» از آيه قرآن بر توجيه مطلب خود ميآورد، كاملاً بيارتباط با اين بحث ميباشد. اما در اينجا ذكر چند مطلب ضروري است.
اوّل: قرآن به تواتر طي نسلهاي متمادي به همين صورت و بدون كم و زياد از پيامبر نقل شده و تواتر قطعآور است.
دوم: خداوند در إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَإقرآن صيانت آن را از تحريف ضمانت كرده است: . (حجر / 9).)وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
سوم: همه مسلمانان بر اين عقيدهاند كه قرآن كنوني به تواتر از راه حفظ آن در سينهها، نوشتن آيات و قرائت مستمر، بدون كوچكترين تغيير يا كاستي نسل به نسل به ما منتقل شده است. علاوه بر اين علما و بزرگان شيعه ـ متقدم و متأخر ـ همگي به صيانت قرآن از تحريف تصريح نمودهاند و اگر بر فرض آياتي از سوره نور يا توبه حذف شده بود، حتماً يكي از اين بزرگان بيان ميكرد؛ در حالي كه با مراجعه به كتب حديثي و تاريخي معتبر شيعه ميبينيم كه همه بزرگان، بدون استثناء، با صراحت تمام و با ذكر دلايل فراوان عقلي، نقلي، روايي و تاريخي صيانت قرآن را از هر گونه تحريف اعلام نمودهاند. (ر.ك. به: البيان في تفسير القرآن، 207 ـ 220؛ مدخل التفسير، 35 ـ 53؛ التحقيق في نفي التحريف، 37 ـ 59؛ صيانة القرآن من التحريف، 35 ـ 53؛ سلامة القرآن من التحريف، 1 / 14 ـ 34).
«جان برتون» مؤلف مدخل «جمع قرآن» در مورد حذف قسمتهايي از قرآن فعلي مينويسد:
، جنگهاي داخلي،«پس از رحلت پيامبر رخ داد و زهري گزارش ميدهد كه افرادي از حافظان قرآن كشته شدند و بسياري از آياتي كه آنها حفظ داشتند، به صورت مكتوب در نيامده بود و جانشينان پيامبر هم هنوز متن قرآن را جمع آوري نكرده بودند؛ در نتيجه، آن گونه آيات به طور كلي مفقود شد و اين واقعه مسلمانان را برانگيخت تا در زمان ابوبكر به اين مهم همّت گماردند؛ بنابراين، قرآن را روي صحيفهها يا اوراقي گرد آوردند از ترس آن كه مبادا ديگر حافظاني كه بيشتر قرآن را در ذهن داشتند آن را با خود به گور ببرند...». (JOHN BURTON, IBID, P 351 - 361)
منظور «برتن» از جنگ داخلي، نبرد يمامه است طبق در برخي روايات اهل سنت بسياري از حافظان قرآن در آن جنگ به شهادت رسيدهاند.
«برتون» گزارش نبرد يمامه و نتايج آن را نقل كرده و اصل اين جريان از سوي اهل سنت در منابع معروفي همچون فتح الباري و تاريخ طبري به عنوان يك واقعه مسلم و مشهور تاريخي ذكر شده است (فتح الباري، 7 / 447؛ تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك)، 3 / 297) و گفتهاند كه 360 تن از مهاجران و انصار از شهر مدينه و 300 تن از مهاجران ساكن در غير مدينه و 300 تن از تابعان در آن واقعه كشته شدند (الكامل في التاريخ، 2 / 223). ديگر منابع اهل سنت، اين جريان را به طور مفصّل از زبان خود زيد بن ثابت گزارش كردهاند (صحيح البخاري، 6 / 120؛ مسند احمد، 1 / 23؛ المصاحف، 6؛ الكامل في التاريخ، 2 / 223؛ الاتقان في علوم القرآن، 1 / 203؛ مناهل العرفان في علوم القرآن، 1 / 251)
با اين همه تعليل مذكور در آن (نگراني از كشته شدن بيشتر حافظان در جنگهاي ديگر) به جهات زير مخدوش است:
1. تمام حافظان قرآن در نبرد يمامه شركت نداشتند.
2. بيشتر شركت كنندگان در جنگ، قاريان قرآن بودند؛ نه حافظان قرآن.
3. همه آنهايي كه در آن جنگ شركت كردند، كشته نشدند.
4. آيات و سورههاي قرآن تنها در ذهن حافظان وجود نداشت؛ بلكه در مصاحف برخي صحابه پيامبر همچون عبدالله بن مسعود و ابي بن كعب نيز قابل دسترسي بود (مستشرقان و تاريخ گذاري قرآن، 259 ـ 260).
«ريچارد بل» نيز در نقد و ردّ اين مطلب مينويسد:
«شهداي اين جنگ غالباً از اسلام آوردههاي جديد بودهاند، به علاوه بر طبق همين حديث بخش اعظم قرآن تا آن هنگام به نوعي به كتابت در آمده بود، لذا مرگ كساني كه ميتوانستند آن را از حفظ بخوانند، لزوماً اين نگراني را دامن نميزد كه بخشهايي از قرآن از دست رفته است» (درآمدي بر تاريخ قرآن، 72).
علاوه بر مطلب بالا، در برخي روايات كه به جمع، تأليف و ترتيب قرآن در زمان پيامبر اشاره دارند، بيان شده است كه حضرت درباره هر آيهاي كه نازل ميشد به نويسندگان وحي دستور ميداد آن را در فلان جا از فلان سوره قرار دهند. نيز در بسياري از روايات،به جمع و تأليف قرآن هم زمان با حيات رسول خدا تصريح شده است؛ از جمله روايت مشهوري كه از زيد بن ثابت نقل شده است: «كنّا عندَ رسولُ اللهِ نؤلفُ القرآن مِنَ الرقاعِ» (الاتقان في علوم القرآن، 1 / 202).
اين روايت علاوه بر اين كه نشان ميدهد نوشت افزار لازم هم زمان با زندگي پيامبر در اختيار نويسندگان وحي بود، ثابت ميكند كه اصحاب به جمع و ترتيب قرآن كريم نيز مشغول بودند.
در حقيقت طرح مسئله تحريف قرآن بازخواني شبههاي كهن است كه اولين بار خليفه دوم مطرح نمود؛ مبني بر اين كه آيه رجم از قرآن بود، ولي از آن ساقط شد اين اظهار غير مستند عمر، راه را براي افرادي سودجو و مغرض باز كرد تا به نوعي در وثاقت قرآن دچار ترديد شوند؛ به طوري كه ميبينيم روايات ضعيف و قديمي در اينباره بسيار است و بيشتر آراي مستشرقان (از جمله مستشرقان نام برده) در دورههاي اخير به گونهاي برگرفته از اين روايات ضعيف و قديمي است كه از اهل سنت به جاي مانده است.
1. ابن اثير، علي بن ابي الكرم، الكامل في التاريخ، دارالكتب العلميه، بيروت، 1407.
2. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1415، الطبعة الثالثة.
3. ابن ماجه، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، داراحياء التراث العربي، بي جا، بي تا.
4. اسكندرلو، محمد جواد، مستشرقان و تاريخ گذاري قرآن، انتشارات پژوهشهاي تفسير و علوم قرآن، قم، 1385.
5. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، دارالفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بي جا، 1411.
6. ترجمان وحي، ش 1، 1385.
7. خوئي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، دارالزهراء، بيروت، 1408، الطبعة الخامسه.
8. درآمدي بر تاريخ قرآن، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي، مركز ترجمه قرآن مجيد به زبانهاي خارجي، قم، 1382.
9. راميار، محمود، تاريخ قرآن، انتشارات اميركبير، تهران، 1362.
10. زرقاني، محمد عبدالعظيم، مناهل العرفان في علوم القرآن، مطبة داراحياء الكتب العربيه، بي جا، بي تا.
11. سجستاني، عبدالله بن ابي داود، المصاحف، مطبة الرحمانيه، مصر، 1936.
12. سليمان بن اشعث، ابي داود، سنن ابي داود، دارالحديث، قاهره، بيتا.
13. سيوطي، جلال الدين، الاتقان، في علوم القرآن، منشورات الشريف الرضي، بيجا، بي تا.
14. طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك)، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، دارالتراث، بيروت، 1387.
15. عسقلاني، ابن حجر، فتح الباري، احياء التراث العربي، بيروت، 1408، الطبعة الرابعة.
16. قشيري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، موسسه المختار للنشر و التوزيع، قاهره، 2001م.
17. لنكراني، محمد فاضل، مدخل التفسير، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، بي جا، 1413، الطبعة الثانية.
18. محمدي (نجارزادگان)، فتح الله، سلامة القرآن من التحريف، انتشارات پيام آزادي، بي جا، 1420.
19. مرتضي عاملي، جعفر، حقايق هامّة حول القرآن الكريم، مؤسسه النشر الاسلامي، بي جا، بيتا.
20. معرفت، محمد هادي، صيانة القرآن من التحريف، مؤسسه التمهيد، قم، 1428 ه.
21. ميلاني، سيد علي حسيني، التحقيق في نفي التحريف، انتشارات شريف الرضي، قم، الطبعة الثانيه.
22. G.H.A.Guynboll, “Hadith And The Quran” , Encyclopadia Of Quran.
23. G.H.A.Guynboll, “Hadith And The Quran” , Encyclopadia Of Quran.
24. John burton. The collection of the quran. Encyclopaedia of the quran.
25. Shari Lowin, Revision And Alteration, Encyclopaedia Of Quran